ناگـــــــهان

ماه: آگوست, 2012

زخم بر زخم میزنم

گاهی باید زخم رو اونقدر فشار داد که دردش چند برابر بشه، تا وقتی ولش میکنی چند ثانیه فکر کنی دردی نداری.

? Why

? Why always me

گزینه ی اول

چقدر کاربردیه این گزینه  انتقال به زباله ها .

همه جای زندگی

گفتن یا نگفتن

گفتن خراب و نگفتن با خاک یکسان میکند.

پائین تنه

فلورنتینو آریزا پرسید: کدام یک از موارد را عشق راستین میداند; صرف همه نیرو و حرکات تند در بستر، یا کسب آرامش در حضور یکدیگر روزهای یکشنبه بعد از ظهر؟

سارا نوریــِگا پاسخ داد: عشق بازی معنوی در بالا تنه و عشق بازی عملی در پائین تنه انسان انجام می گیرد.

[عشق سالهای وبا]

حتی به عقب قدمی بردار

فاصله ات را حفظ کن تا زیبا ببینی…
زیاد نزدیک شدن تضمین بهتر دیدن نیست

عذاب های زمینی

چرا آخه این روزای من این همه گند شده؟
توی اتاق نشسته بودم و خواهرم داشت دوش می گرفت.یهو صدای زمین خوردنش و همزمان فریادش اومد.پریدم پشت در حمام فریاد زدم چی شده فداتشم؟
منتظر جواب نموندم و رفتم تو.کف حمام افتاده بود و گریه میکرد.یه نگاه به اطراف کردم و خونی ندیدم.خیالم راحت شد.دیدم دستش رو رو دهنش گذاشته.دهنش رو باز کرد و دیدم دو تا دندونش شکسته : ((((((

کلی قربون صدقش رفتم و گفتم زود بیا بیرون ببرمت دکتر.هرچند فایده نداره.
اما همین که خونریزی نداره  خیالم راحته.فقط صورتش خورده به توالت فرنگی کوفتی.
الان اومده بیرون و من از ناراحتی مثل چند شب قبل دستام داره میلرزه.
پیشونیم عرق کرده و دهنم درد میکنه وقتی به دندون های شکستش فکر میکنم.
با لحنی مهربانانه همراه با عتاب بهش میگم آخه دردو بلات بخوره توی سرم، چرا ایستاده حمام میکنی وقتی کمرت درد میکنه و برات صندلی گرفتیم که بشینی اون تو.میگم اگر سرت میخورد به این شیرآلات بی صاحب مونده من الان باید چه خاکی توی سرم میکردم؟

چشمای درشت و سیاهش خیسه اشکه : (((
اون از خواب پریشب و اون خواهرم که تو خواب از پشت بوم افتادو من رو تا سرحد مرگ برد، و این از این یکی که …

خدایا میخوام ازت گله کنم اما میبینم همینکه اوضاع بدتر از این نیست باید بگم خدایا شکرت.
خدایا برای فردا چه پرده ای داری … : (

افضل رنجدیدگان

آناتول فرانتس

بدبخت تر از همه موجودات جهان انسان است.می گویند «انسان افضل مخلوقات است»  دوست من، انسان افضل رنجدیدگان است.

این روزهای من

این روزها حال خوشی ندارم.چند شب است کابوس میبینم.دیشب خواب دیدم کوچکترین خواهرم از پشت بام پرت شده.از کوچه می دیدم.بین زمین و هوا بود و من می دویدم به سمت خانه.زمین خوردم.بقیه راه را چهار دست و پا رفتم.هنوز ادامه ی گریه در خواب را در بیداری میکنم.هنوز زیر گلویم درد میکند.دو روز است با کسی حرف نزدم.گوشی را خاموش کرده بودم.انگار گوشی را خاموش کنم دردی دوا میشود!
دقیقا بعد از خواب پریشب گفتم گوشی را خاموش میکنم.در خواب پسر عمویم زنگ زد.حالش خراب بود.خیلی خراب.هنوز هرچه فکر میکنم نمیدانم در خواب دردش چه بود.هرچه بود خواب بدی بود.در تمام این سالها خودم را مثل این دو سه شب و روز ندیده بودم.چند دقیقه قبل که در بالکون سیگار می کشیدم تمام تنم میلرزید.خیلی این چند روز بهانه گیر شده ام.اما وقتی با کسی حرف نزنی، ناگهان میزنی همه چیز را خراب میکنی.آستانه ی تحملم کم شده.اگر امشب بمیرم تعجب ندارد.شانس البته ندارم.
سر شام با غذا بازی میکردم و چیزی نمیخوردم.سکوت و سکوت.چند دقیقه ای بود خواهرم صدایم میکرد و من متوجه نبودم.پرسید چرا پریشانی؟ گفتم چیزی نیست.گفت خواهری که این دروغ برادرش را باور کند خواهر نیست.لیوان آب را سر کشیدم و دوباره به تنهایی خودم پناه بردم.خرابه ی خودم را با یک کار دیگر خراب تر کردم.
اختلاف دمای دست چپم با دست راستم مثل اختلاف دمای قطب با کویر است.
یک دستی تایپ می کنم.

شب است و فکر می کنم کابوس پشت در ایستاده و منتظر است من بخوابم…لعنت به تو

سیگار زیر تخت است.میروم تا یکی بگیرانم…

صورتم روی خاک سرد

خاک آن گوری خوب است که حسرت در آن دفن نشود.

چه خیال های خامی که به سر نداشتم من !

همان لحظه که گمان میکردم اولین نفر هستم، همان لحظه آخرین نفر بودم.

Off

خسته و بی حوصله ام.موبایل رو خاموش میکنم.روشنشم به دردم نمیخوره.مودم رو خاموش میکنم.روشنشم به دردم نمیخوره.

خدایا بی زحمت این کلید مارم خودت خاموش کن.روشنمون به درد کسی نمیخوره.

به پرتگاه نزدیک می شوید

آدم‌ها را وقتی از دست میدهیم که خیالمام آنقدر از داشتنشان راحت است که بودنشان برایمان بدیهی می‌شود.

…در من اثر ندارد

بی آرزو که بشوی، بی تفاوت می شوی.
برای آدم بی تفاوت هم نمی توان خط و نشان کشید.نمیتوان از چیزی ترساندش.نمی توان …

زمینی مریخی الاصل

عمر شناسنامه ای : سال هجری شمسی
عمر واقعی: سال نوری

—–>

کلید backspace همان گلوله ای است که به شقیقه میچکانیم.
تردید نکنید.

زلزله ی تلخ

امشب می تونست تلخ ترین شب زندگیم باشه، اما خدا رو شاکرم که این طور نشد.
خونه ی خواهرم توی تبریز شکاف هایی برداشته که بیرونش دیده میشه، اما خودش و پسرش سالم هستن.همسرش تو هواپیما بود و از زمین خبر نداشت.
پدر و مادرم توی خونه باغ بودن و خونه کمی آسیب دیده اما خدا رو شکر خودشون سالم هستند.خونه باغ  در نزدیک روستایی در شهرستان اهر هست که مرکز زلزله همین شهر بود.زلزله ای در عمق 10 کیلومتری زمین .
اگر خونمون مثل بقیه خونه های اون اطراف و روستاهای نزدیک باغ کاهگلی بود معلوم نبود ……
امشب همشون توی باغ دائی بزرگم جمع شدن.اونا هم نمیتونن توی خونه باغ بمونن.تو باغ یه چادر بزرگ زدن و همه بستگان که الان اونجا برای رسیدگی با باغ هاشون هستن شب رو کنار هم و توی چادر صبح میکنن.
امیدوارم روزهای بعد هم اتفاقی نیفته.
برای بازماندگان کسانی که دیشب عزیزانشون بودند و لی امشب نیستند آرزوی صبر و شکیبایی دارم.

تصاویر  کسانی که از ترس زلزله مجدد شب را بیرون از منازل سپری میکنند(تبریز)
تصاویر مصدومین(اهر)

سکوت

در دست های خالی و سردم
دستی نیامد تا که برگردم
بر چشم مردان اشک ممنوع است
من با سکوتم گریه میکردم

گم گشته میان عدمم

من از خودم گم شدم، نه کسی.

شعرم را بنوش تا از قلم نیفتاده